در تعریف پرخاشگری باید گفت که اگرچه اغلب ما تصور می کنیم که وقتی رفتار پرخاشگرانه ای را ببینیم آن راخواهیم شناخت اما اگر به تحلیلی ظریفتر مبادرت ورزیم مشخص می گردد که او ادراک عامه از پرخاشگری مهم و دو پهلو است به عنوان مثال یک گربه موشی را می کشد – یک شکارچی حیوانی را شکار می کند – یک پزشک به کودکی که گریه می کندآمپول تزریق می نماید.
پرخاشگری معمولا به رفتاری اطلاق می شود که قصد از آن صدمه رساندن به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است. پرخاشگری معمولا دو گونه است نوع اول خصمانه است و غالبا به وسیله درد یا آشفتگی برانگیخته می شود نوع دوم پرخاشگری هیجانی است و هدف اولیه آن آسیب رساندن است به عنوان مثال وقتی دو خواهر و برادر با یکدیگر دعوا می کنند و به یکدیگر مشت می زنند نمونه ای ازاین نوع پرخاشگری مشاهده می شود نوع دوم پرخاشگری وسیله ای است که الزاما به واسطه خشم یا هیجان ایجاد نمی شود هدف این نوع پرخاشگری به دست آوردن پاداشهای مطلوب همچون پول یا کالاهای باارزش است مانند کودکی که کودک دیگری را می زند تا اسباب بازی مورد علاقه خود را بدست آورد.
پرخاشگری یک پدیده نابهنجار اجتماعی است که به قصد آزار کسی یا آسیب رساندن به چیزی ابراز می شود. پرخاشگری در لغت به معنای ستیزه و تند خویی کردن آمده و در اصطلاح روان شناسی پرخاشگری یک واکنش عمومی محسوب می شود که از روی قصد و عمد برای صدمه زدن به دیگران انجام می پذیرد صاحب نظران حوزه علوم اجتماعی , پرخاشگری را به دو دسته تقسیم کرده اند گروهی پرخاشگری را پدیده ای ذاتی و فطری می دانند همچون فروید و گروهی دیگر آن را یک رفتار دفاعی آموخته شده و اکتسابی می دانند. بندورا (انورزاده-1390ص25)
در این تحقیق ابتدا مشکل (پرخاشگری) دانش آموزم را عنوان کرده ام و سپس تلاشهای خود را که در این زمینه برای کاهش مشکل وی انجام داده ام به رشته تحریر درآورده ام گرچه مشکل وی صددرصد از بین نرفت ولی تا حدود زیادی کاهش یافت. البته در این زمینه همکاریهای زیادی از سوی اولیاء دانش آموز انجام گرفت.